شب چهارم-حبیبان خدا در ماه خدا
بازگشت پیروزمندانه سوده جون مبارک
بلاخره سوده جون مامان امیر مهدی اقاقیای سفید من و دوست خوبم بعد از حدود 9 ماه دوری از فضای مجازی نی نی وبلاگ تشریف آوردن (بسیار خوشحال شدیم) ،اما با دستی پر تر از قبل و در کنار اقاقیای سفید شکوفه گیلاس هم حضور دارند. سوده جون قدم نو رسیده مبارک باشه انشاله همیشه در کنار فرزندان دلبندت خوشبخت و سلامت باشید. خوش اومدی... ...
نویسنده :
عمه جون و عمه مریم(ملم جون)
12:14
سومین افطار-مهمون ناخوانده
افطار اول(93/4/8)
حلول ماه رحمت مغفرت بر همگان مبارک
حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم : هُوَ شَهْرٌ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ أَوْسَطُهُ مَغْفِرَةٌ وَ آخِرُهُ الْإِجَابَةُ وَ الْعِتْقُ مِنَ النَّار رمضان ماهى است كه ابتدايش رحمت است و ميانه اش مغفرت و پايانش اجابت و آزادى از آتش جهنم. التماس دعا ...
داستانی کودکانه درباره ی امام زمان (عج)
در زمانهای خیلی پیش که امام یازدهم(ع)ما زندگی میکرد،پسر کوچکی در خانه داشت که اسمش مهدی بود.امام(ع) و پسرش دشمنانی داشتند،دشمنان امام(ع) خلفای عباسی بودند،آنها تصمیم گرفته بودند که این کودک را از بین ببرند و همه جا سراغ او را میگرفتند.به جز تعدادی از نزدیکان امام(ع)،کس دیگری از محل زندگی ایشان اطلاعی نداشت.روزی عده ای از نزدیکان امام حسن عسکری(ع)از او خواهش کردندکه جانشین و امام بعد از خود را معرفی کند.امام(ع)هم برای اینکه امام دوازدهم(عج)را به اطرافیان نشان دهد و بشناساند به تقاضای آنها پاسخ داد و دستور داد تا فرزند خود مهدی(عج)را که تا آن زمان کمتر کسی او را دیده بود در مجلسی حاضر کردند و مردم او را دیدند.آنها بسیار خوشحال شدند...
نویسنده :
عمه جون و عمه مریم(ملم جون)
2:14